دلم مي خواست دنيا رنگ ديگري بود
خدا با بنده هايش مهربانتر بود
ازين بيچاره مردم ياد ميفرمود!
دلم مي خواست زنجيري گران از بارگاه خويش مي اويخت
كه مظلومان خدا را پاي ان زنجير
ز درد خويشتن اگاه ميكردند
چه شيرين است وقتي بي گناهي داد خود را از خداي خويش ميگيرد
چه شيرين است اما من
دلم مي خواست اهل زور و زر ناگاه
زهر سو راه مردم را نمي بستند و زنجير خدا را بر نمي چيدند
دلم مي خواست دنيا خانه مهر و محبت بود
دلم مي خواست مردم در همه احوال با هم اشتي بودند
طمع در مال يكديگر نميكردند
كمر بر قتل يكديگر نمي بستند
مراد خويش را در نامراديهاي يكديگر نمي جستند
از اين خون ريختن ها فتنه ها پرهيز ميكردند __چو كفتاران خون اشام كمتر چنگ و دندان تيز ميكردند---چه شيرين است وقتي سينه ها از مهر اكنده است
چه شيرين است وقتي افتاب دوستي در اسمان دهر تابنده هست ----چه شيرين است وقتي زندگي خالي زنيرنگ است----دلم مي خواست دست مرگ را از دامن اميد ما كوتاه ميكردند �در اين دنيا بي اغاز و پايان
در اين صحرا كه جز گرد و غبار از ما نمي ماند
خدا زين تلخ كاميها بي هنگام بس ميكرد
نمي گويم پرستوي زمان را در قفس ميكرد
نمي گويم به هر كس عيش و نوش رايگان ميداد
نمي گويم به هر كس بخت و عمر جاودان ميداد
همين ده روز هستي را امان ميداد
دلش را ناله تلخ سيه روزان تكان ميداد
160066 بازدید
29 بازدید امروز
14 بازدید دیروز
126 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian