×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم
× asheghane va sher va aks va......
×

آدرس وبلاگ من

mohsen63.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/mohsen2070

چرا به عاشق ميگن ديوانه !!

بسم الله الرحمن الرحيم

عشقولانه !! چرا به عاشق ميگن ديوانه !!

سلام

امروز هم ميخوايم يه كم مطلب عاشقونه بنويسيم .

در زمانهاي بسيار قديم وقتي پاي بشر به زمين نرسيده بود . فضيلت ها و پليدي ها دور هم جمع شدند ...

خسته تر و كسل تر از هميشه ...

ناگهان ذكاوت ايستاد و گفت بياييد يك بازي بكنيم ، مثلا قايم باشك ...

همه از اين پيشنهاد شاد شدند و ديوانگي فورا فرياد زد، من چشم ميگذارم و از آنجايي كه هيچكس نميخواست دنبال ديوانگي بگردد همه قبول كردند كه او چشم بگذارد و بدنبال آنها بگردد .

... يك ... دو... ديوانگي جلوي درختي رفت و چشمهايش را بست و شروع كرد به شمردن !!

همه رفتند تا جايي پنهان شوند ... سه !

لطافت خود را  به ماه آويزان كرد .

خيانت داخل اندوهي از زباله ها پنهان شد .

اصالت در ميان ابرها مخفي گشت .

هوس به مركز زمين رفت .

دروغ ، گفت كه زير سنگي پنهان مي شود، اما به ته دريا رفت .

طمع داخل كيسه اي كه خودش دوخته بود مخفي شد .

هفتاد و نه ... همه پنهان شده بودند ... هشتاد ... و ديوانگي مشغول شمردن بود.

هشتاد و يك ... به جز عشق كه همواره مردد بود و نميتوانست تصميم بگيرد و

 

جاي تعجب هم نيست چون همه مي دانيم پنهان كردن عشق مشكل است .

درهمين حال كه ديوانگي به پايان شمارش مي رسيد ، نود و پنج ...

هنگامي كه ديوانگي به صد رسيد عشق پريد .

عشق در ميان يك بوته گل رز پنهان شد . ديوانگي فرياد زد... دارم ميايم ...

اولين كسي را كه پيدا كرد تنبلي بود زيرا تنبلي  تنبلي اش آمده بود جايي

 

پنهان شودو لطافت را يافت كه به ماه آويزان بود . دروغ ته درياچه ، هوس

 

در مركز زمين ، يكي يكي همه را پيدا كرد بجز عشق ...

ديوانگي از يافتن نا اميد شده بود .

حسادت در گوشهايش زمزمه كرد ، تو فقط بايد عشق را پيدا كني  و او پشت بوته گل رز است .

ديوانگي شاخه چنگ مانندي را از درخت كند و باشدت و هيجان زياد آنرا در بوته گل رز فرو كرد

 و دوباره و دوباره  ... تا با صداي ناله اي متوقف شد. عشق از پشت بوته بيرون آمد.

با دست هايش صورت خود را پوشانده بود و از ميان انگشتانش خون مي چكيد .

شاخه به چشمان عشق فرو رفته بود و اونميتوانست جايي را ببيند...

او كور شده بود ...

ديوانگي گفت من چه كردم ، چگونه مي توانم تورا درمان كنم ؟

عشق پاسخ داد : تو نميتواني مرا  درمان كني ، اما اگر مي خواهي كاري بكني ، راهنماي من شو ...

و اينگونه است كه از آنروز به بعد عشق كور است و ديوانگي در كنار اوست  ...

 

خوب همينه كه به عاشق هميشه ميگن ديوانه.!!!

شنبه 13 اردیبهشت 1387 - 10:56:06 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
× برای این پست نظرات ارسالی پس از تایید مدیر وبلاگ به نمایش در خواهند آمد

آخرین مطالب


سارا خانم


عکس برای سارا خانم عدالت


فال حافظ


جک و لطیفه


داستان زهرا امیر ابراهیمی( زهره


امین حیایی و نیلوفر خوش خلق


طالع بينی هندی بر اساس ماه تولد


معماي زن


طنز : با زن نشسته


طنز : قلیان


نمایش سایر مطالب قبلی

پیوند های وبلاگ

آمار وبلاگ

159838 بازدید

74 بازدید امروز

3 بازدید دیروز

112 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements