×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم
× asheghane va sher va aks va......
×

آدرس وبلاگ من

mohsen63.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/mohsen2070

چشم مادر

به نام حق

چشم مادر

مادر من فقط يك چشم داشت 

 من از اون متنفر بودم ...

اون هميشه مايه خجالت من بود

 اون براي امرار معاش خانواده براي معلم ها و بچه مدرسه اي ها غذا مي پخت

يك روز اومده بود  دم در مدرسه كه  منو به خونه ببره

 خيلي خجالت كشيدم .

 آخه اون چطور تونست اين كار رو بامن بكنه ؟

 روز بعد يكي از همكلاسي ها منو مسخره كرد

و گفت مامان تو فقط يك چشم داره

فقط دلم ميخواست يك جوري خودم رو گم و گور كنم . 

 كاش زمين دهن وا ميكرد و منو ..
كاش مادرم  يه جوري گم و گور ميشد...

روز بعد بهش گفتم

 اگه واقعا ميخواي منو بخندوني و خوشحال كني

چرا نميميري ؟

اون هيچ جوابي نداد....

دلم ميخواست از اون خونه برم و ديگه هيچ كاري با اون نداشته باشم

سخت درس خوندم و موفق شدم براي ادامه تحصيل به سنگاپور برم 

،اونجا ازدواج كردم ،

 واسه خودم خونه خريدم ،

 زن و بچه و زندگي...

 از زندگي ، بچه ها و آسايشي كه داشتم خوشحال بودم

 تا اينكه يه روز مادرم اومد به ديدن من

 اون

 سالها منو نديده بود

 و همينطور نوه ها شو

وقتي ايستاده بود دم در

  بچه ها به اون خنديدند

و من سرش داد كشيدم

 كه چرا خودش رو دعوت كرده كه بياد اينجا

  ، اونم  بي خبر

سرش داد زدم  :چطور جرات كردي بياي به خونه من و بجه ها رو بترسوني؟ 

گم شو از اينجا!

 همين حالا

اون به آرامي جواب داد :اوه  خيلي معذرت ميخوام

 مثل اينكه آدرس رو عوضي اومدم

 و بعد فورا رفت و از نظر  ناپديد شد .

يك روز يك دعوت نامه اومد در خونه من

 براي شركت درجشن تجديد ديدار دانش آموزان مدرسه 

ولي من

 به همسرم به دروغ گفتم كه به يك سفر كاري ميرم .

بعد از مراسم

 رفتم به اون كلبه قديمي خودمون 

 البته فقط از روي كنجكاوي

.همسايه ها گفتن كه اون مرده

اونا يك نامه به من دادند كه اون ازشون خواسته بود

 كه بدن به من

متن نامه اين بود

اي عزيزترين پسرم

 من هميشه به فكر تو بوده ام

 منو ببخش كه به خونت  اومدم و بچه ها تو ترسوندم

خيلي خوشحال شدم وقتي شنيدم داري ميآي اينجا  

ولي من ممكنه كه نتونم از جام بلند شم كه بيام تورو ببينم

وقتي داشتي بزرگ ميشدی

 از اينكه دائم باعث خجالت تو شدم خيلي متاسفم  

آخه ميدوني ...

 وقتي تو خيلي كوچيك بودی

 تو يه تصادف

 يك چشمت رو از دست دادي

به عنوان يك مادر نمييتونستم تحمل كنم و ببينم

كه تو داري بزرگ ميشي با يك چشم 

بنابراين مال خودم رو دادم به تو

براي من اقتخار بود كه پسرم ميتونست با اون چشم  به جاي من  دنياي جديد رو بطور كامل ببينه 

با همه عشق و علاقه من به تو، مادرت

شنبه 13 اردیبهشت 1387 - 11:02:29 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
× برای این پست نظرات ارسالی پس از تایید مدیر وبلاگ به نمایش در خواهند آمد

آخرین مطالب


سارا خانم


عکس برای سارا خانم عدالت


فال حافظ


جک و لطیفه


داستان زهرا امیر ابراهیمی( زهره


امین حیایی و نیلوفر خوش خلق


طالع بينی هندی بر اساس ماه تولد


معماي زن


طنز : با زن نشسته


طنز : قلیان


نمایش سایر مطالب قبلی

پیوند های وبلاگ

آمار وبلاگ

159807 بازدید

43 بازدید امروز

3 بازدید دیروز

81 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements