من امشب هفت شهر ارزو هايم چراغان است
زمين و اسمانم نور باران است
كبوتر هاي رنگين بال خواهشا
بهشت پر گل انديشه ام را زير پر دارند.
صفاي معبد هستي تماشاييست.
زهر سو نوشخند اختران در چهل چراغ ماه ميريزد
جهان در خواب
تنها من در اين معبد در اين محراب
دلم مي خواست : بنداز پاي و جانم باز ميكرد ند
كه من تاروي بام ابرها پرواز ميكردم
از انجا با كمند كهكشان تا استان عرش ميرفتم
در ان درگاه درد خويش را فرياد ميكردم
كه كاخ صد ستون كبريا لرزد
مگر يك شب از اين شب هاي بي فرجام
زيك فرياد بي هنگام
بروي پرنيان اسمان ها- خواب در چشم خدا لرزد!
159832 بازدید
68 بازدید امروز
3 بازدید دیروز
106 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian